به نام خدايي که بي نهايت به او مديونم
امروز خوشحالم و بي صبر و نا آرام.
خوشحالم،چرا؟ چون انتظار داره به سر ميرسه،چون دارم به اون روزي که ميخواستم مي رسم اما اينجا تموم شدن نيست اينجا شروع شدنه، شروع يک را طولاني و پر از بالا و پايين.
خوشحالم و اميدوارم تمام اين مسير به لطف خدا ان شاالله پر از خوشحالي و شادي و اميد باشه.
اين پنجشنبه براي اولين بار به عنوان پزشک وارد بيمارستان ميشم.
شايد ندوني که چه حالي دارم ولي امروز مثل اسپند روي آتيش شدم و آروم ندارم
در يک کلام ميتونم بگم خدايا ممنونم. خدايا بي نهايت ممنونم.
شايد باورت نشه ولي روپوش سفيدا رو از کمد بيرون آوردم و ميپوشم ببينم کدوم بهتره براي پنجشنبه:))))
اميدوارم يک پزشک خوب و موفق بشم
ان شاالله يک روز همينجا مي نويسم که يک پزشک موفق شدم.
کاش ميشد اين حس خوب رو به همه منتقل کرد.
ارادتمند شما و خودم و خدام
21:57
19/01/98
درباره این سایت