به نام خدايي که بي نهايت به او مديونم
سال 98 به ساعت هاي پاياني نزديک شده وبراي ما پراز اتفاق بود.
سال 98 رو وقتي شروع کرديم مستاجر بوديم و در التهاب ساخت خونه اما خداروشکر روز هاي آخر سال 98 رو در خونه جديد خودمون پشت سر ميذاريم.
سال 98 رو شروع ميکرديم در حاليکه منتظر اومدن عضو جديدي به خانواده بوديم که خدارو شکر 27 شهريور 98 به جمع ما اضافه شد و 6ماه شيرين رو باهاش پشت سر گذاشتيم.
سال 98 به طور رسمي به عنوان استاژر وارد بيمارستان شدم وبا بخش داخلي شروع کردم هرچند نمره پايان بخش باب ميلم نبود اما شيرين بود.
سال 98 عزيزي رو از دست داديم که تا سال هاي سال ذلمون در فراقش ميسوزه. دشمن سردار سليماني رو شهيد کرد و به آرزوش رسوند.
سال 98 با روز هاي تلخ سيل شروع شد و روز هاي تلخ از دست دادن سردار و ساقط شدن پرواز اوکراين ادامه پيدا کرد و حالا با روز هاي تلخ کرونايي به سمت پايان ميره.
ماه آخر اين سال 98 خيلي عجيبه،کرونا ،يه ويروس جديد کل دنيا رو درگير کرده و خيليا رو به کام مرگ ميبره.
نميدونم دقيقا سال 98 چقدر به اهدافم رسيدم اما شکر خدا نسبتا راضي ام.
يه خبر خوب ،سال 98 بيشتر از همه ي سال هاي عمرم تا الان نماز صبح خوندم:))
اميدوارم بلاخره خدا پاک ام کنه و بعدشم خاک.
ارادتمند شما و خودم و خدام
نميدونم بنويسم 29.12.98 يا 1.01.99 آخه 7:19 صبح سال نو ميشه
00:41
درباره این سایت